کتاب های من

در اینجا کلمات مرده‌اند... هر روز می‌میرند... کشته می‌شوند...
شاید که انسان جرایم بزرگ و کوچک را فراموش کند، اما وقتی جرمی درونی از ناخودآگاه مهران بالا می‌آید و رنگ و بوی انسانی دیگر و درون پوسته می‌گیرد. تمام کلمات، حقیقت و دروغ را به هم می‌دوزد تا برای رستگاری به سمت قبله‌ای در مه حرکت کند... هم گناهی اجباری درون پوسته است.
درون خانه‌ حلزون کتابی است درباره‌ آینده، اینکه انسان آینده از نظر اجتماعی و فرهنگی چگونه رشد خواهد کرد، آیا جرم بخشی از وجود انسان است که نمی‌تواند با هیچ تکاملی از بین رود؟
حاکمان آینده دور برای ایجاد این رشد و تغییر، برای از بین رفتن جرم درونی انسان، چه اعمالی انجام می‌دهند، آیا این تکامل و تغییر با سانسورهای شدید میسر می‌شود، آیا جرم و گناه با سانسور از بین رفتنی است؟
ژانر: جنایی، روانشناختی، علمی-تخیلی، (گروه سنی بزرگسالان)

سفارش

 ​در این عمق هیچ‌چیز نیست که کس نامیده شود.
 به جز کلوخه‌هایی با سایه انسان. البته نمی‌توانست به چیزهایی که آخرین انرژی‌هایش را روی آنها قمار کرد بگوید تنها کلوخه‌هایی.
اینجا دشتی از کلوخه‌های سیاه بود که از جریان سرخ و گرم زیر دریایی بیرون‌زده بودند. برداشتی آسان برای کارگران مرکب «تَشکار».
«کاو» پره‌های موتور شنای افقی‌اش را خاموش کرد. چهارچوب موتور به‌آرامی در جریان زرین فرورفت، سرخی‌اش خبری از طلا، آهن و عناصر بود، جریانی که برای همیشه زندگی‌اش را تغییر می‌داد...
«دروج: غوطه‌ور» کتابی‌ست که علاوه بر تنش‌های علمی - تخیلی به سؤالی اساسی می‌پردازد؛ اینکه انسان وقتی به حقایقی به‌دور از ذهن دست می‌یابد چگونه تغییر می‌کند. آنگاه که در مرزی باریک از معنای انسانیت حقیقی و  انسانیت ساختگی قرار می‌گیرد، چگونه تقلا خواهد کرد تا در میان بودِ اهریمن و یا قبول نقشی اهریمنین معنای زندگی‌اش را بسازد؟
ژانر: تاریخی - تخیلی آینده‌نگر، بزرگسالان

...به زودی

باجه تصویر موج نشان داد...با خیزش امواج می‌گفت اسکنر را لمس کن؛ اما مجبور نیستی انتخاب کنی...
بودن و یا نبودنش فایده‌ای نداشت از خیلی وقت پیش نبود، تنها جسمش همانند پیکری متحرک در خیابان ها چرخ می‌زد، روحش نیز در افق‌های خیال و گذشته سرگردان مانده بود.
اینکه حال می‌تواند چه طعمی داشته باشد جای سوال بود، اما در حال چشیدنش بود، بی‌مزه بود همانند آب خالی، حتی بی‌مزه تر مانند ترشحات دانه‌ی به هنگامی که می@گذاریش درون آب، همان قدر حال به هم زن، تنها برای رسیدن به آینده@ای دور مجبور بود آن ار ببلعد.

وقتی باجه را لمس کرد، آیندذه هیچ گاه نیامد تنها او حرکت عقب، رفت و رفت تا زمانی که به نقطه‌ای پایین تر از جنین رسید، صفرريال صفر خشک و خالی، اما هیچ گاه گمان نکر از این بدتر شود، اینکه حتی از صفر نیز پایین تر رود و به نقطه‌ای منفی برسد، نقطه درون برزخ نقره‌ای، سپس از خود بپرسد راه خروج در دست کدام دروغگوهاست؟
ژانر: علمی-تخیلی، روانشناختی، بدشهر، بزرگسالان


سفارش
سبد خرید